جدول جو
جدول جو

معنی حرف انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

حرف انداختن
در سخن کسی دویدن
تصویری از حرف انداختن
تصویر حرف انداختن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لرت انداختن
تصویر لرت انداختن
لرت افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر انداختن
تصویر پر انداختن
مجرد گشتن و نشاط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در انداختن
تصویر در انداختن
انداختن، بمجادله و مناظره افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رو انداختن
تصویر رو انداختن
سوال کردن تقاضا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تف انداختن
تصویر تف انداختن
آب دهن افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر انداختن
تصویر سر انداختن
حرکت دادن و جنباندن سر به هر طرف از روی تکبر و مستی و شور و حال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ور انداختن
تصویر ور انداختن
منسوخ کردن، از بین بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رو انداختن
تصویر رو انداختن
خواهش کردن، التماس و الحاح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بر انداختن
تصویر بر انداختن
برافکندن، از میان بردن، نابود کردن، رسم و عادت یا قانونی را از بین بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رو انداختن
تصویر رو انداختن
((اَ تَ))
سؤال کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غر انداختن
تصویر غر انداختن
((غِ. اَ تَ))
چیزی را تا آخر مصرف کردن، تمام کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در انداختن
تصویر در انداختن
درگیر کردن، انداختن، افکندن، به درون افکندن، شروع کردن، آغازکردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تف انداختن
تصویر تف انداختن
دیکشنری فارسی به انگلیسی